کد مطلب:163193 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:220

مجاری حق
شب پنجم

السلام علیك یا اباعبدالله...

اللهم اجعل لی مع الرسول سبیلا [1] .

ما خلقنا السموات والارض و ما بینهما الا بالحق و اجل [2] .

انزلنا علیك الكتاب بالحق [3] .

یا داوود انا جعلناك خلیفة... فاحكم بین الناس بالحق [4] .

تلك آیات الله نتلوها علیك بالحق [5] .

خلقت و هستی، و كتاب و وحی، و حكومت و حكم، هر سه همراه حق و یا بر اساس حق است.

با تفكر در ادراكات حضوری انسان و قدر و استمرار و ارتباط وجودی انسان، به چهار وجه، حق و اجل و نظام و جمال در هستی راه می بریم.

هدفداری و مراحل و قانونمندی و زیبایی جهان را حتی همراه این همه درد و رنج، و این دود و خون، و این همه ظلم و فساد، احساس می كنیم، چون زیبایی به معنای ذوقی و خوشایندی نیست كه به معنای تطابق و هماهنگی انسان و جهان است و بافت


جهان و ساخت انسان با حركت و صیرورتی هماهنگ است كه دردها و رنج ها تازیانه ی سلوك آن هستند و تغییر و تحول و حزن و رنج و ترس و هراس عامل حركت و انگیزه ی بی امان سیر و شتاب.

با این توضیح در خلقت جهان و انسان و روابط مضاعف این دو، ضرورت وحی و كتاب مطرح می شود و نارسایی غریزه و فكر و تجربه و عقل و فلسفه و قلب و عرفان، به وحی می انجامد و حكم و حكومت را به دنبال می آورد.

و با این نگاه تناقض های چهارگانه ی دین با دین، [6] و دین با عقل [7] و دین با واقعیت [8] و دین با علم، [9] جواب می یابند. [10] .

و بر این اساس و با این معیار حق است كه اهداف، شكل می گیرند.اهدافی بالاتر از امن و رفاه و رهایی، و عظیم تر از آزادی و عدالت و رفاه و آگاهی و تكامل، كه، «سمعنا قرانا عجبا یهدی الی الرشد».كه انسان شكوفا و تكامل یافته تازه می تواند در دو جهت عالی تر یا پست تر مصرف شود و این است كه رشد و خسر، دو بعد كمال آدمی است و این است كه عامل رهایی از خسر و زیان، ایمان و عمل و تواصی به حق و تواصی به صبر قلمداد می شود.


آن جا كه رسول خدا؛ صالح علیه السلام تمامی این آرمان های امروز ما را به زیر سؤال می برد كه رهایی در نظام امكان ندارد، و رفاه با تحول مستمر در انسان و در طبیعت امكان ندارد، و امن حتی همراه امكانات و جنات و زروع و بیوت امكان ندارد، كه آدمی زندگی چهار فصل را شهود كرده و در امروز او گذشته و آینده حضور دارد و این خود آگاهی و مرگ آگاهی، امان أمن نمی دهد، كه تو می دانی، تو یا بهار رفتنی هستید و از تمامی امكاناتی كه صنعت پیشرفته برای تو آماده ساخته جدا شدنی هستید.

وهمین است كه باید رهایی به عبودیت پیوند بخورد و آدمی از آزادی هم آزاد باشد

و همین است كه باید رفاه از كثرت نعمت، به كثرت خیر انتقال یابد و به كوثر روی نماید.

و همین است كه باید از امن و اطمینان نعمت، به اطمینان به قدر برسد، كه در این دعا آمده؛ «آللهم فاجعل نفسی مطمئنة بقدرك راضیة بقضائك». [11] .

و نكته ی لطیف این آموزش در این است كه راحتی و رضا و أمن آدمی با امكانات و دنیای خارج تأمین نمی شود كه نوع نگاه و موضع گیری ما می تواند به ما رنج و راحت را منتقل نماید، كه؛ «لكیلا تأسوا علی مافاتكم و لا تفرحوا بما أتاكم» [12] رفت و آمد امكانات نباید رنج و فرح را به دنبال بیاورد.

می بینی كه چگونه نگاه حق در این مفهوم گسترده، در جهان و جامعه و انسان


و اهداف و آرمان ها اثر می گذارد و تحول ایجاد می كند.تحولی كه رؤیایی و ذهنی نیست بل بر اساس واقعیت متحول جهان و حالت های متحول انسان استوار است كه در این دنیای متحول این گونه استواری و ثبات، شدنی است، كه در دنیای متغیرها، روابط ثابت وجود دارد؛ «حول حالنا الی احسن الحال»؛ آن جا كه با توجه به ساخت و بافت انسان، آدمی نمی تواند تمام موقعیت ها را در دست بگیرد، می تواند موضع گیری ها را در دست داشته باشد كه این واقع بینی، آدمی را به این مرحله می رساند كه با ذهنیت و با زاویه ی دید و برخوردش، با بدها، خوب برخورد كند و از رنج ها راحتی بردارد.

تأثیر حق بر اهداف و بر نوع نگاه و برخورد، تأثیری تا این حد عمیق است و ناچار كسانی كه می خواهند همراه رسول راه رو باشند باید از این اعماق ریشه بیرند، وگرنه در راه می مانند و از رسول جدا می شوند.

یك تعبیر این است؛ «اجعل لی الی الرسول سبیلا»، و یك تعبیر این كه؛ «اجعل لی مع الرسول سبیلا». [13] گاهی می خواهیم به رسول راهی از طاعت و محبت داشته باشیم و گاهی می خواهیم همراه رسول بمانیم و از او جدا نباشیم.

این همراهی نیاز به وحدت هدف و هماهنگی در اهداف و آرمان ها دارد، وگرنه آن جا كه تا سطح پایین تری را طالب باشیم، ناچار با رسیدن به همان سطح از رسول جدا می شویم و از او عقب می مانیم.

علی علیه السلام می فرماید: «دعونی و التمسوا غیری فانا مستقبلون امرا له وجوه و الوان لا


تقوم علیه القلوب و لا تثبت علیه العقول». [14] می فرماید: مرا رها كنید كه ما رو به هدفی داریم كه دل ها و اندیشه تاب آن را ندارد.

و می فرماید: «انی اریدكم لله و انتم تریدوننی لانفسكم»؛ [15] من شما را نه برای خودم و نه برای خودتان كه برای خدا می خواهم در حالی كه شما مرا برای خودتان خواستار هستید.می بینید كه از دنیای شما برنمی دارم و همچون عثمان سر در میان ثروت ها و اموال نمی گذارم، پس به من روی می آورید... ولی فكر كنید من كه از خود دریغ می كنم و بر خودم نمی بخشم، چگونه به شما خواهم بخشید و برای شما خواهم گذاشت. [16] .

عمق این كلام در هنگامی دیگر شاید درك نشود و شعاری و تكراری و خستگی زا باشد اما اكنون می تواند احساس شود كه با تلقی از حق در هستی و در انسان و جامعه و در دین، نمی توان آدمی را حتی برای خودش خواست كه او فرزند راه است و نمی تواند در راه بماند و به سنگ ریزه های زیبا و منظره های فریبا دل خوش نماید كه اگر ماند تازیانه های رنج و شكستن بت ها را خواهد چشید و این رنج را زیبا بخواهد یا نخواهد تجربه خواهد نمود...

حق اهداف را می سازد، اهدافی بالاتر از آزادی و عدالت و عرفان و تكامل... و آرمان هایی واقعی تر از رفاه و امن و رهایی....





[1] بحارالانوار، ح 97، ص 376.

[2] روم، 2.

[3] زمر، 1.

[4] ص، آيات 25 و 26.

[5] جاثيه، 6.

[6] روشي كه فلاسفه غرب در نفي دين مي آورند، مثل اين كه خدا يا قادر نيست و يا شرور است و مثل اين كه خدا يا متعال نيست و يا انسان مجبور است.

[7] دين و معجزات با عقل سازگار نيست.

[8] دين ثابت است و واقعيت متحول و اين ثبات و تحول ناسازگار است.

[9] علم و تجربه، به عقايد ديني در مورد هفت آسمان و زمين و خلقت انسان از صلب و ترائب و... گواهي نمي دهد.

[10] براي تفصيل بيشتر ر.ك به از معرفت ديني تا حكومت ديني از همين قلم.

[11] مفاتيح الجنان، زيارت امين الله.

[12] حديد، 23.

[13] بحارالانوار، ج 97، ص 376.

[14] نهج البلاغه صبحي صالح، خ 92.

[15] نهج البلاغه صبحي صالح، خ 136.

[16] قسمتي از كلام علي عليه السلام در اوليه خطبه ي خود پس از حكومت، به نقل از تاريخ اميرالمؤمنين مرحوم والد بخش جمل.